دیدگاه اندیشمندان در خصوص ماهیت مطالعات گردشگری: کوهن

طبق فلسفه­ ی علمی که کوهن (1996) در کتاب ساختار انقلاب­های علمی مطرح کرده است، مسیر پیشرفت علم این طور ترسیم شده است: پیش­علم، علم عادی، بحران، انقلاب، علم عادی جدید، بحران جدید. طبق گفته­ی کوهن، یکی از ویژگی­های علم پیش­پارادایم وجود اختلافات و بحث مداوم پیرامون اصول است. در این مرحله، تقریباً به تعداد پژوهشگران یک حوزه، نظریه وجود دارد و هر نظریه­پرداز می­بایست کار خود را از نو آغاز کرده و رویکرد خود را توجیه کند. نشانه­های کلاسیک یک پیش­علم عبارتند از پژوهش­های متنوع و نامنظم، گردآوری داده به صورت تصادفی، فقدان مفروضات نظری و قوانین اساسی، کمبود الگو و نمونه، و بحث پیرامون روش­های موجه. بر همین اساس، به نظر می­رسد مطالعات گردشگری در مرحله­ی پیش­علمی یا پیش­پارادایمی قرار دارد. تلاش برای تعریف مفاهیم پایه­ای مانند گردشگری و گردشگر، و بحث مداوم درباره­ی روش­شناسی مناسب از نشانه­های وضعیت پیش­پارادایمی مطالعات گردشگری است. اما آیا مطالعات گردشگری در نهایت انسجام یافته و تبدیل به یک رشته­ی مجزا می­شود؟

با توجه به نگاه کوهن به فلسفه­ی علم، لازمه­ی این امر ایجاد یک پارادایم مشخص متشکل از "مجموعه­ای مشترک از باورها، ارزش­ها، تکنیک­ها، ...، الگوها و نمونه­هاست". در حال حاضر، مطالعات گردشگری درون رشته­های مختلف استحکام یافته است. هر یک از این حوزه­ها یک پارادایم مشخص دارد و پژوهشگران هر رشته به تئوری، روش­ها، و استانداردهایی دست یافته­اند که معمولاً به­هم­پیوسته­اند. به طور مثال، پرسش­هایی که پژوهشگران اقتصاد یا روانشناسی به کار می­برند متفاوت است. به عقیده­ی کوهن، برای تعریف مسئله، انتخاب روش­شناسی و تکنیک­ها، و تعیین استانداردهای پژوهش از پارادایم­های مختلف استفاده شده است و حل مسائل ناشی از وجود پارادایم­های گوناگون دشوار است. این امر منجر به عدم تناسب و ناتوانی در ایجاد ارتباط می­شود زیرا در این پژوهش­ها دیدگاه­های پاردایمی ناسازگار و حتی متضادی به کار گرفته شده­اند. پژوهش­های تلفیقی بدون کنار گذاشتن محدودیت­های پارادایمی دشوار و شاید حتی غیرممکن خواهد بود. با توجه به فلسفه­ی کوهن، نمی­توان به امکان ایجاد رشته­ی مجزای گردشگری چندان خوشبین بود. رویکردها و پارادایم­های رشته­ایِ بسیار مستحکم و قدرتمند که در مطالعات گردشگری به کار می­روند منجر به عدم­تناسب قابل ملاحظه­ای شده­اند. این موضوع می­تواند موانع غیرقابل­عبوری بر سر راه ایجاد یک رشته­ی جدید گردشگری به وجود آورد، که نیاز به سنتز و ترکیب پارادایم­ها و پژوهش­های رشته­های مختلف دارد.

با توجه به فلسفه­ی کوهن، به نظر می­رسد گردشگری همچنان یک حوزه­ی مطالعاتی درون هر رشته (مانند روانشناسی، جغرافیا، انسان­شناسی، اقتصاد، بازاریابی و ...) باقی بماند. در هر یک از این رشته­ها، گردشگری به عنوان یک موضوع پژوهشی تخصصی مطالعه خواهد شد. در چنین شرایطی، ایجاد یک پاردایم متمایز و "مجموعه­ای مشترک از باورها، ارزش­ها، تکنیک­ها، ...، الگوها و نمونه­ها" برای مطالعات گردشگری دشوار است. ایجاد یک رشته­ی مجزای گردشگری نیاز به یک "انقلاب علمی" کوهنی دارد که در آن گروهی از پژوهشگران با رهایی از مرزهای رشته­ها به منظور ایجاد یک پارادایم برای گردشگری تلاش کنند. با این حال، حتی اگر این امر محقق شود، شاید یکی از ویژگی­های چنین رشته­ی جدیدی پیروزی یکی از مکاتب پیش­پارادایمی باشد که به دلیل باورها و پنداشت­های ویژه­ی خود بر برخی قسمت­های خاص این مجموعه­ی اطلاعاتی تأکید دارد. بدین ترتیب، ممکن است رشته­ی نوظهور گردشگری به یکی از رشته­های مؤسس گرایش داشته باشد. گردشگری نه تنها یک پدیده­ی پیش­پارادایمی است، بلکه درون رشته­های متعدد و غیرقابل­قیاس جای گرفته است؛ و این موقعیت مطلوبی برای ایجاد رشته­ی جدید نیست.